یک عمر صبح زود بیدار شدیم و لباس فرم پوشیدیم. صبحانه خورده و نخورده، خواب و بیدار، خوشحال و ناراحت، با ذوق یا به زور، راه افتادیم به سمت مدرسه.

قرار بود با سواد شویم.

روی نیمکت نشستیم، صدای حرکت گچ روی تخته ی سبز رنگی که می گفتند سیاه است را شنیدیم، با زنگ تفریح نفس راحت کشیدیم و زنگ آخر که می خورد مثل پرنده که در قفسش باز می شود از خوشحالی پرواز کردیم.

قرار بود با سواد شویم.

بند دوم انگشت اشاره مان را زیر فشار قلم له کردیم و مشق نوشتیم،‌ به ما دیکته گفتند تا درست بنویسیم. 

گفتند از روی غلط هایت بنویس تا یاد بگیری، ما نوشتیم و یاد گرفتیم.

قرار بود با سواد شویم.

از شعر، از گذشته های دور، از مناطق حاصل خیز، از جامعه، از فیثاغورث، از قانون جاذبه، از جدول مندلیف گفتند ، تا ما همه چیز را یاد بگیریم.

استرس و نگرانی. شب بیداری و تارک دنیا شدن. کنکور شوخی نداشت، باید دانشجو می شدیم.

قرار بود با سواد شویم.

دانشگاه، جزوه، کتاب، امتحان و نمره. تمام شد. تبریک حالا ما دیگر با سواد شدیم

فقط می خواهم چند سوال بپرسم.

ما چقدر سواد رفتار اجتماعی داریم؟

ما چقدر سواد فرهنگی داریم؟ 

ما چقدر سواد رابطه داریم؟

ما چقدر سواد دوست داشتن داریم؟

ما چقدر سواد انسانیت داریم؟ 

ما چقدر سواد زندگی داریم؟

قرار بود با سواد شویم .

قرار بود با سواد شویم!

هر که به حرص به جائی نشیند...

گلهای خوشبوی پیامبرصلی الله علیه وسلم:

سواد ,شویم ,چقدر ,داریم؟ ,گفتند ,روی ,با سواد ,چقدر سواد ,ما چقدر ,سواد شویم ,قرار بود

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بیوگرافی امیرحسین سحری دفتر فروش شرکت چای عطا 02155621936 سایت اچ دی مویز از سرور بیان تک ترانه - دانلود آهنگ جدید کافه معلومات موسیقی احساس کره ! دست نویس های دو عدد منツ پارچه فلامنت تترون بازارچه خبر خودمون...! قطعات دیزل ژنراتورر ایران